ولایتمداران عاشورایی ولایتمداری با شعور عاشورایی راهی به سوی خدا...
|
خاطره ای از پاکبازان بی ادعا... عملیات والفجر مقدماتی در زمستان سال 61 در منطقه جنوب انجام گرفت. شهید شاهمرادی تا آخرین لحظه عبور سفارش بسیجی ها را به فرماندهان کرد. موضوعات مرتبط: شهدا [ دو شنبه 18 بهمن 1395
] [ 19:20 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ کلام شهدا... ریاست محترم جمهور و دولت جمهوری اسلامی و سایر نیروهای رزمنده و انقلابی و سایر اعضای مجلس شورای اسلامی و همه وزراء را به یک صدا بودن و با عزمی راسخ برای زنده نگهداشتن آثار خون پاک شهیدان دعوت میکنم. شهید عباسعلی آقا (آقائی فر) موضوعات مرتبط: شهداوصیت نامه شهدا [ دو شنبه 18 بهمن 1395
] [ 19:16 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ [ چهار شنبه 15 دی 1395
] [ 17:23 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ خاطره ای از پاکبازان بی ادعا... آخر شب بود. نشسته بود لب حوض داشت وضو می گرفت. مادر بهش گفت: پسرم، تو که همیشه نمازت رو اول وقت می خوندی، چی شد که ...؟! البته ناراحت نباش، حتما کار داشتی که تا حالا نمازت عقب افتاده. محمدرضا لبخندی زد و بعد از اینکه مسح پاشو کشید، گفت: «الهی قربونت برم مادر! نمازم رو سر وقت، مسجد خوندم. دارم تجدید وضو می کنم تا با وضو بخوابم؛ شنیدم هر کس قبل از خواب وضو بگیره و با وضو بخوابه، ملائکه تا صبح براش عبادت می نویسن.» نوجوانی شهید محمدرضا میدان دار موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ چهار شنبه 15 دی 1395
] [ 17:19 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ [ شنبه 4 دی 1395
] [ 20:46 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ امشب(4/10/1395)،31امین سالگرد عملیات کربلای 4 یاد و خاطره ی غواصان دریادل بخیر... شب کربلای۴-مقابل مسجدحامع خرمشهر عملیات کربلای 4 که با عدم الفتح مواجه شد همه را دمق کرد ...واقعا حق ما بود که خدا توی کاسه ما بگذاره...چون توکل فرمانده ها کم شده بود...فرمانده ها وقت توجیه عملیات برای نیروهاشون میگفتند.میریم...میزنیم...میگیریم...وتهش اگرفرصتی بود یک انشاءالله میگفتند...شاید جالبه بدونید.ما بچه های تخریب که خداییش هم سرشار از معنویت بودیم.برای اینکه بعد از عملیات بیرون شهر ابوالخصیب همدیگر رو پیدا کنیم آنقدر با تکبر روی نقشه هوایی محل قرار رو به هم نشون میدادیم که در عملیات های قبل سابقه نداشت.حتی گردانهایی که قرار بود در مناطقی عملیات کنند که مردم هم زندگی میکردند به شوخی از گرفتن غلام و کنیز حرف میزدند.من در عملیات کربلای 4 مامور شدم به گردان حضرت قاسم(ع) لشگر10 که قرار بود در نخلستانهای جزیره ام الرصاص به سمت ابو الخصیب عملیات کنه.کار ما در عملیات خیلی زیاد بود قرار بود بچه های تخریب جلوی گروهانها ، نخل ها رو با انفجار کمربندهایی که بدورش میبستند قطع کنند به نحوی که به صورت پل روی آبراهها سقوط کند و تردد نیروها به تندی صورت بگیرد و ما هم برای دقت در این ماموریت خیلی در آموزشها تلاش کرده بودیم.شب عملیات هم در هلال احمر خرمشهر مستقر بودیم که صدای تیر اندازی های پی در پی و آتش توپحانه و پدافندها نوید شروع عملیات رو میداد.من داخل کیسه خواب خوابیده بودم و از ترس اینکه موش داخل کیسه خوابم نشه زیپ کیسه خواب رو تا زیر حلقم کشیده بودم وتازه چشمم گرم شده بود که با صدای انفجار مهیبی از خواب پریدم وبا کیسه خواب از جا بلند شدم.سرو صدای شیرجه هواپیما میومد و علی الظاهر بمب هواپیما مقابل داروخانه خیابونی که از مسجد جامع به سمت لب شط میرفت وسط بلوار به زمین خورده بود و به اندازه یک ماشین وانت گود کرده بود. من از داخل هلال احمر بیرون اومدم و دیدم بچه هایی هم که تو مسجد جامع خرمشهر مشغول استراحت بودند هم مقابل مسجد جمع شده بودند.هرچی فرمانده ها فریاد میزدند داخل ساختمونها برید کسی گوشش بدهکار نبود.دیگه از نگرانی کسی خوابش نمیبرد همه تجهیزات و حمایل ها رو بسته بودند و آماده دستور بودند که حرکت کنند.از بیرون خبر میومد که غواصها داخل آب توسط تیربارهای سنگین دشمن قلع و قم شده اند.من چون سابقه گذشتن از آب اروند رو در سال گذشته و در عملیات والفجر8 داشتم و مجسم میکردم که غواص هنوز از نهر" عرایض "بیرون نرفته زیر آتیش قرار بگیره چه اتفاقی میفته.!!!! بچه ها نگران بودند وخودشون رو با ذکر خدا آروم میکردند و بعضی ها هم مشغول خواندن نماز شب شدند و از گوشه ای هم صدای زمزمه مداح گردان حضرت قاسم (ع) میومد که میخوند...شبهای دراز بی عبادت چکنم ...طبعم به گناه کرده عادت چکنم ...گویند کریم ما گنه میبخشد..او می بخشد من از خجالت چکنم...شهید محسن صباغزاده کنار من بود او هم داشت نماز شب میخوند و هم به مناجات گوش میداد..تو دلم گفتم این بچه، پاشو تو خط بگذاریم پریده!!!!....ریا نشه من هم برای اینکه حفظ ظاهر کنم وارد جرگه نمازشب خون هاشدم ..شاید هنوز به نماز وتر نرسیده بودیم که یکی صدا زد برادرها راه بیفتید برای رضای خدا نماز شب تعطیل شد. از جا بلند شدیم به امید اینکه میریم برای عملیات ...خودم رو به حاج عباس قهرودی فرمانده گردان حضرت قاسم(ع) رسوندم تا برای عملیات کارها رو با ایشون چک کنم .که حاجی گفت دستور رسیده که تا هوا روشن نشده نیروها از خرمشهر خارج بشن .شهید صفر خاجوی فرمانده یکی از گروهانها بود .شروع کرد سر وصدا کردن . و نیروهاش رو زود تر از بقیه گروهانها به خط کرد . گردان به ستون یک از کوچه های اطراف مسجد جامع خرمشهر به سمت جاده اصلی اهواز خرمشهر حرکت داده شد و مقابل پمپ بنزین ورودی خرمشهر سوار بر تریلی به اهواز منتقل شدند.. گردانهای لشگر سیدالشهداء(ع) اومدند اردوگاه کوثر در جاده سوسنگرد ،وبچه های تخریب واطلاعات عملیات هم رفتند زیر پل هفتی هشتی مستقر شدند.و خدا رو شکر که یگانها نیروها رو از خرمشهر واطراف اون تخلیه کردند.. صبح روز 4 دیماه سال 65 داخل خرمشهر جهنمی از آتش بود.از زمین هوا گلوله میریخت.در اطراف مسجد جامع خرمشهر جایی نبود که گلوله زمین نخورد. وقتی عقب اومدیم تا برای عملیات بعد آماده شویم. همه به هم میگفتند خدا ما رو تنبیه کرد؟؟؟!!! چون خیلی مغرور شده بودیم .یادمون رفته بود که خدا همه کاره است نه ماها. خدا حال ما رو کربلای 4 گرفت که کربلای 5 به ما حال بده!!!! راوی: جعفر طهماسبی لینک خبرگزاری فارس(عدم الفتحی که نتیجه غروربود)http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911006000530
موضوعات مرتبط: شهدا [ شنبه 4 دی 1395
] [ 20:34 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[
موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهداوصیت نامه شهداجملات زیبای شهدا [ جمعه 5 آذر 1395
] [ 12:35 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[
موضوعات مرتبط: شهدا [ پنج شنبه 20 آبان 1395
] [ 22:43 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ می گویند شاهرخ، عاشق امام حسین علیه السلام بود. او از دوران کودکی علاقه فراوانی به سید الشهدا علیه السلام داشت و این محبت قلبی رو از مادر خویش به ارث برده بود. راه اندازی هیئت با کمک دوستان ورزشکار، عزاداری و گریه برای سالار شهیدان در محل، آن هم قبل از انقلاب از برنامه های محرم او بود. هر سال در روز عاشورا، به هیئت جواد الائمه علیه السلام در میدان قیام می آمد. بعد هم همراه دسته عزاداری حرکت می کرد. پیرمرد عالمی به نام حاج سید علی نقی تهرانی مسئول و سخنران هیئت بود. شاهرخ را هم خیلی دوست داشت. در عاشورای 57، ساواک به بسیاری از هیئتها اجازه حرکت در خیابان را نمی داد اما با صحبتهای شاهرخ، دسته هیئت جواد الانمه مجوز گرفت. شهید شاهرخ ضرغام موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ شنبه 17 مهر 1395
] [ 19:17 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ فرازی از زندگی نامه شهدا... به تبع پدر و مادر، بچه ها هم احترام خاصی برای ماه محرم قائل بودند. نادر هم علاقه بسیار زیادی به سیدالشهدا علیه السلام و مخصوصا به قمر منیرهاشمی ابوالفضل العباس علیه السلام داشت. ماه محرم که می شد حزن و اندوهی چهره نادر را در بر می گرفت. در مراسم های سینه و زنجیرزنی شرکت می کرد و در عزاداری برای سیدالشهدا علیه السلام علاقه و ارادت و اخلاص عجیبی داشت. شهید نادر اکبرزاده موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ پنج شنبه 15 مهر 1395
] [ 23:43 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ کلام شهدا... خداوندا تو شاهدی که با تمام وجودم از رهبر عزیزم سیدعلی مظلوم حمایت کردم موضوعات مرتبط: شهداوصیت نامه شهدا [ پنج شنبه 15 مهر 1395
] [ 23:38 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[
کلام شهدا... امـروز اسلام با خون انسانهای پاکدل و معصوم، همچون حسینبن علی(ع) و قاسمبن الحسن(ع) و با زحمات شبانهروزی رسول اکرم(ص) باقیمانده است. بهای این مکتب، تحمل اسارتِ موسیبن جعفر(ع) سمبل مقاومت و ایثار، جگر پاشیده شده امام رضا(ع) و دیگر شهدای اسلام بوده است. گذشتگان، با جان و همه وجود، از این مکتب دفاع کردند و به ما سپردند. اما امـروز، دشمنانِ قسمخورده ما، فرزندان معاویهبن ابیسفیان و عمروعاصها، به طور مصمّم، عزم نابودی قرآن کریم دارند و راه یزیدبن معاویه را دنبال میکنند. ... ما دشمنِ واقعی خود را استکبار جهانی، به سرکردگیِ آمریکا میدانیم. شرق و غرب، گذشته از اختلافاتِ درونیِ خود، متّحدانه موضعی خصمانه در برابر اسلام گرفتهاند. شهيد نادر مهدوي موضوعات مرتبط: شهداوصیت نامه شهدا [ چهار شنبه 14 مهر 1395
] [ 18:55 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ پس از عملیات والفجر 4، موقعی که به منطقه ی عملیاتی رفتیم، حاج حسین را دیدیم. او کمی برای ما صحبت کرد و به طرز عاشقانه ای گفت: « ماه محرم است، خوشا به حال آنان که در این ماه به شهادت می رسند و ای کاش ما هم در این ماه به افتخار شهادت نایل شویم. » سخنان حاج حسین آنچنان در دلم نشست که احساس کردم بقیه هم مانند من، حتی در عشق به شهادت هم به او اقتدا کرده اند. سردار شهید حسین خرازی موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ دو شنبه 12 مهر 1395
] [ 20:26 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ چندی است که اشق اشقیا و بدترین دشمنان اسلام و قرآن و ولایت آمده اند که ریشه دین را بزنند و این بار نقطه عزت مندی مارا یعنی حریم و حرم آل الله در سوریه و عراق هدف قرار داده اند. موضوعات مرتبط: شهداوصیت نامه شهداجملات زیبای شهدا [ دو شنبه 12 مهر 1395
] [ 19:59 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ [ پنج شنبه 8 مهر 1395
] [ 16:31 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ خاطره ای ازپاکبازان بی ادعا... ما در مجموع دو سال و دو ماه باهم زندگی کردیم. در این مدت هر لحظه اش برایم خاطره ای است و یادی که در ذهنم جای عمیقی دارد. یکی از یادهای ماندگار که به خصوصیات ایشان مربوط می شود، هدیه دادن محمد به من بود، شاید خیلی از آقایان یادشان برود که روزهای ازدواج، عقد، تولد و عید چه روزهایی است. اما محمد تمام این روزها را به خاطر داشت. و امکان نداشت آنها را فراموش کند، حتی اگر من در تهران بودم. این یادکردها همیشه با هدیه مادی همراه نبود. هربار نامه ای می نوشت و از این روزها یاد می کرد. در این نامه ها مسئولیت من و خودش را می نوشت. نامه ای نبود که بنویسد و از امام (ره) یادی نکند. او با همین شیوه روزهای خاص زندگی مان را یاد آور می شد و همه نامه ها را دارم و هنوز برایم عزیز هستند. هربار که آنها را می خوانم می بینم چطور این جوان بیست و پنج ساله دارای روحیه لطیف و عمیقی بوده است. روحیه ای که در محیط خشن جنگ همچنان پایدار مانده. سردارشهید سید محمد جهان آرا موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ پنج شنبه 8 مهر 1395
] [ 16:5 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[
موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهداوصیت نامه شهدا [ دو شنبه 5 مهر 1395
] [ 17:24 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[
موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهداوصیت نامه شهدا [ شنبه 3 مهر 1395
] [ 8:26 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[
موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهداوصیت نامه شهدا [ جمعه 2 مهر 1395
] [ 8:15 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[
موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهداوصیت نامه شهداجملات زیبای شهدا [ پنج شنبه 1 مهر 1395
] [ 15:18 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ موضوعات مرتبط: عکس نوشتهشهداجملات زیبای شهدا [ پنج شنبه 1 مهر 1395
] [ 14:48 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ [ پنج شنبه 1 مهر 1395
] [ 12:15 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[
موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهداجملات زیبای شهدا [ سه شنبه 23 شهريور 1395
] [ 21:41 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ خاطره ای از پاکبازان بی ادعا... اهل غیبت نبود. اگر از کسی ناراحت بود مستقیم با خودش صحبت می کرد. می گفت که به چه دلیل از او ناراحت است. اما پشت سرش حرف نمی زد. بسیار کم حرف بود. اما وقتی صحبت می کرد، کلامش بسیار جامع و کامل بود. همه جوانب کار را می دید و بعد حرف می زد. لذا بچه ها روی حرف او حرف نمی زدند. از پول تو جیبی خودش همیشه به افراد مستحق کمک می کرد. البته به صورت مخفیانه. زمانی که به جبهه می رفت معمولا به کسی نمی گفت. می ترسید که ریا و یا نیت غیر خدائی وارد کارش شود. پدرش هم به او آموخته بود که هر کاری انجام می دهی فقط برای رضای خدا باشد. چرا که امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: هرکس قلبش را (واعمالش را از غیر خدا) پاک ساخت مورد نظر خدا قرار خواهد گرفت. غرورالحکم ص 538 شهید علیرضا کریمی موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ دو شنبه 22 شهريور 1395
] [ 9:33 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ کلام شهدا... موضوعات مرتبط: شهداجملات زیبای شهدا [ دو شنبه 22 شهريور 1395
] [ 9:29 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[
شهادت هنر مردان خداست... موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهداوصیت نامه شهداجملات زیبای شهدا [ شنبه 20 شهريور 1395
] [ 10:23 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ در عملیات آزادسازی خرمشهر، هنگامی كه عراق، دفاع پرحجم و سختی تشكیل داد، بسیاری از رزمندگان ما شهید و یا مجروح شدند. در یكی از خاكریزها فردی را دیدم كه آرپیچی به دست بود و مرتب جای خود را تغییر میداد و به سمت دشمن شلیك میكرد. همین امر باعث شد اندك نیروهای باقی مانده، با روحیة بالا فعالیت كنند. موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ جمعه 19 شهريور 1395
] [ 22:44 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ شادی روح شهیدان صلوات.... هميشه به ياد خدا باشيد و گمان كنيد كه هر ساعت و دقيقه، لحظه آخر عمرت است و همانطوريكه در اين آيه داريم: «اَلَمْ يعْلَمْ بِاَنَّ اللهَ يَري » شهید مختار دهباشی موضوعات مرتبط: شهداجملات زیبای شهدا [ جمعه 19 شهريور 1395
] [ 22:37 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ سخن شهیدان: یاریم کن تا با نفس سرکشم درافتم. یاریم کن که بنده تو باشم و سر به خاک پاک تو نهم و برای تو زندگی کنم و برای تو بمیرم. شهيد رضا خان محمد موضوعات مرتبط: شهداجملات زیبای شهدا [ چهار شنبه 17 شهريور 1395
] [ 23:0 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ [ چهار شنبه 17 شهريور 1395
] [ 15:19 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ خاطره ای از پاکبازان بی ادعا... دكتر بهشتى بهش گفته بود «مى خواهيم حفاظت از امام رو بسپريم به گروه شما. مى تونين؟ يك طرحى بايد بدين كه شوراى انقلاب رو راضى كنه.» موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ سه شنبه 16 شهريور 1395
] [ 23:24 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ سخن شهیدان: شهید ایرج بائوج لاهوتی موضوعات مرتبط: شهداجملات زیبای شهدا [ سه شنبه 16 شهريور 1395
] [ 23:14 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ [ یک شنبه 14 شهريور 1395
] [ 23:20 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ به یاد عارفان عاشق.... دیدن یک بچه چهارساله با آن چهره معصوم و آن حالت عجیب لابلای صفوف نماز جماعت نشسته، هر شب همه نمازگزاران را به وجد می آورد؛ مخصوصا وقتی نماز تمام می شد و دستهایش را برای دعا به سمت آسمان بلند می کرد. معمولا اطرافش را می گرفتند و نگاهش کرده و لبخند ملیحی از لبهای همیشه مترنمش به ذکر صلوات دریافت می کردند... محمد خیلی سحرخیز بود. از همان دوران کودکی صبحها زود از خواب بلند می شد و به نماز اول وقت اهمیت می داد. شبها هم که همراه پدر می رفتند مسجد... مسجد شفا در خیلبان ژاله ( که الان شده خیابان مجاهدین)... (شهید محمد امیری کیا) موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ چهار شنبه 10 شهريور 1395
] [ 22:35 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ خاطره ای از پاکبازان بی ادعا... زمانى كه عراق جزیره مجنون را بمباران شیمیایى كرد، تعداد زیادى از نیروهاى اسلام به شدّت مجروح شدند و بىهوش روى زمین افتادند. عبد الكریم رئیسى حالش خیلى وخیم بود. در عین حال بالا سر یكى از مجروحان كه بسیجى 14 سالهاى بود، نشسته بود. گفتم: «عبد الكریم! زود باش، باید به عقب برگردید، چرا نشستهاى؟!» موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ دو شنبه 8 شهريور 1395
] [ 1:13 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ خاطره ای از پاکبازان بی ادعا...
موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ دو شنبه 8 شهريور 1395
] [ 1:9 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ چند وقت پیش یکی از بیت المال سه هزار میلیارد ناقابل برداشت و رفت و دیگه هم برنگشت...! اون یکی دوازده هزارمیلیارد تومن گرفت و رفت و دیگه هم بر نگشت...! الآنم که حقوق های چند میلیاردی رو گرفتند و رفتند و آخرشم هیچی...! و هیچ کدومشون برنگشتند.......... اما سی سال پیش پشت میدون مین....چند نفر میخواستند با جونشون معبر باز کنند...یکی شون چند قدم که رفت برگشت!!!اولش همه فکر کردند ترسیده! پوتین هاشو درآورد؛داد و گفت:تازه از تدارکات گرفتم،حیفه،مال بیت الماله...!!!بعد با پای برهنه رفت و اتفاقا... اونم دیگه برنگشت.......... موضوعات مرتبط: شهدا [ شنبه 6 شهريور 1395
] [ 23:58 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ [ پنج شنبه 28 مرداد 1395
] [ 22:46 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ [ جمعه 22 مرداد 1395
] [ 12:42 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ [ جمعه 22 مرداد 1395
] [ 12:17 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ |
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |